گفتوگویی متداول هنگام انتخاب رشته:
اول انتخاب میکنم، سپس میچینم!
جلسهی اول:
پرسید: با این رتبه کجا قبول میشم؟ کدام رشته؟ کدام دانشگاه؟
گفتم: خیلی جاها!
بعد از کنکور این اولین لبخند جدی بود که در چهرهاش دیده بودم.
باز هم پرسید: میشه رشتهی.... دانشگاه..... قبول بشم؟
با چاشنی امیدوارکنندهای جواب دادم: شاید!
البته او کمی مکدر شد.
نگاهی به برگههای نامرتبش که پر بود از انتخابهای در هم و برهم انداختم و ادامه دادم: با این همه انتخابهایی که داری قطعا قبول خواهی شد.
و او پرسید : آخه بعضی از این انتخابها رو دوست ندارم.
گفتم: باید بیشتر فکر کنی، جستجو و مطالعه کنی، بعدش بعضیها را میتوانی حذف کنی و یا تعدادی را اضافه کنی. کارِ سختی نیست، از پدر ومادر، آشنایانِ مطلع، دوستان و معلمان میپرسی و من هم به انتخابهایت کمک میکنم. بعد از چند دقیقه به لیست بلند و بالایش نگاهی انداختم و پرسیدم:
هر کدام از اینها را قبول شدی، حاضری چند سال پایش وقت بگذاری و درسش را بخوانی؟
جواب داد: حتما، برای این انتخابهایم حاضرم سختی بکشم تا به هدفم برسم.
خوشحال بودم در جلسه اول برای انتخابهایش ارزش قائل بوده و تا این حد وقت گذاشته است.
جلسهی دوم:
این بار ورقههای پاکنویس شدهاش را روی میزم گذاشت.
پرسیدم :از میان این همه صندلیها اگه مجبور باشی فقط یکی، تاکید میکنم فقط روی یک صندلی بنشینی، کدام را ترجیح میدهی؟
به سرتا پای لیستش نگاهی انداخت. چندین بار در گفت و گوهایش به چند رشته و دانشگاه خاص اشاره کرده بود، سپس پرسید:
آخه من بین این دو تا شک دارم!
و من به عمد در تعیین الویت بین دو انتخاب، چنان درگیرش کردم تا خودش برای "انتخابِ اول" به قطع و یقین برسد. این بار برای تثبیتِ جایگاه اولین انتخابش پرسیدم:
حالا حاضری جای این "اولین" را به سایرِ انتخابهایت بدهی؟
پاسخش این بود: نه این مهمترین و برترین انتخاب من است.
به نظر من کسی که در "انتخاب اول" موفق میشود قاعدهی چیدنِ دومی، سومی، چهارمی و ... را هم بلد شده است، کافیست در مقایسهی دو کاندیدِ متوالی، به معیار و ترجیحِ فردیاش اتکا کند، خود بهخود انتخاب برترش تعیین میشود.
حالا، او در پایان این ملاقات، اعتماد به نفس و آرامشِ بیشتری یافته بود.
جلسهی سوم:
او همهی انتخابهایش را در یک برگه، مرتب با کد رشتههایشان نوشته بود بدون حتی یک قلم خوردگی!
با لحنی تردیدآمیز از آخرین انتخابهایش پرسیدم:
آیا وقتی پذیرفته شدی در این رشتهها ادامه خواهی داد؟
با قطعیت گفت: آره، حتما.
خواستم بعضی از انتخابهایش را جا بهجا کنم ولی حاضر نشد.
او بعد از ساعتها مطالعه و تمرکز بر انتخاب رشتهاش، از ردیف یک تا ردیف آخرِ انتخابهایش را حفظ شده بود و این نشانه خوبی بود برای او که تا چند هفته دیگر قرار است دوران دانشجوییاش را آغاز کند.
پاسخ دهید