۱. برای شفاف سازی تحلیل باید طبقه بندی سوالات با نگاه های مختلف انجام شود. چند سوال ساده، چند سوال متوسط، چند سوال سخت، چند سوال مبهم، چند سوال محاسباتی، چند سوال مفهومی، چند سوال ترکیبی یا ...
مسئله این است که شاخص ساده و متوسط و سخت بودن سوال را چه شاخصی در نظر بگیریم.
شاخص مد نظر شامل دو بخش است. یکی شاخص شخصی و دیگری شاخص رقابتی.
الف: شاخص شخصی که معمولا با احساس و قضاوت های خودمان ادغام می شود به تلاش و خلاقیت و روبرو شدن با گستره و عمق سوالات متعدد بستگی دارد. توجه مستمر از قضاوت مان در حین آزمون بابت سطح دشواری سوالات و بررسی نتیجه بعد از آزمون. این توجه مستمر باید در طول سال اجرا شود تا شاخص قابل اعتنا تری باشد تا بتوانیم خودمان را رشد دهیم.
ب:شاخص رقابتی براساس گزارش های آماری که در منابع مختلف دیده ایم مانند چند از ده پاسخ گویی برای بازه ترازی خاص، درصد دشواری و درصد مراجعه مشخص می شود یا میانگین درصد پاسخ گویی یا درصد پاسخ گویی ۱۰۰ یا ۲۰۰ یا ۱۰۰۰ نفر اول یا ... . توجه به این مفاهیم در طول سال و گره گشایی از اشتباهات در بازه زمانی مطلوب در کنار شاخص شخصی می تواند منجر به آموزش تفکر شود. آموزش تفکر حل مسئله که نیاز به کار پیوسته دارد. مثالی دیگر، در آزمون های کانون هر آزمون ۲ سوال ساده تر از هر 10 سوال در هر درس گزارش می شود. شناسایی طبقه بندی شده سوالات (با مفهوم هر آزمون یا هر پروژه یک قدم رو به جلو حرکت کردن)ما را یاری می کند.
اگر اساس صحبت را درس ریاضی رشته تجربی بگذاریم برای شفاف شدن متوسط یا متوسط رو به بالا یا سخت بودن آن باید طبقه بندی مباحث مشخص شود. بعد ریشه یابی کنیم که دلیل سخت بودن یک تیپ سوال یا مبحث چیست؟ در کدام قسمت از حل مسئله باز می مانیم. مفاهیم معادله خط و شیب را می دانیم؟ در مواجهه با سوالاتی که حداقل و حداکثر مقدار را می خواهند راه حل چیست؟ اگر به جای یک معادله درجه دو یک معادله مثلثاتی باشد چه کار کنیم؟ دامنه چند تابع تو در تو چه طور محاسبه می شود؟ سوالات احتمال و هندسه همیشه دشوار است؟ آیا سوالات کتاب را با اندکی تغییر می توانیم بدون دردسر حل کنیم؟! با نگاه ساده سازی شده و شاخص شخصی از نظر من پاسخ گویی تا ۳ یا ۴ سوال، ۷ یا ۸ سوال، ۱۴ یا ۱۵ سوال، ۱۹ تا ۲۲ یا ۲۳ سوال و بیش از آن طبقه بندی کلی دانش آموزان را نشان می دهد. با تلفیقی از نگاه مقطع محور و مبحث محور.
۲. نکته بعدی، نیاز به یادگیری مفاهیم ریاضی از کتاب درسی است. گذر کوتاه و سطحی از کتاب درسی و درگیر سوالات سطح بالاتر شدن در منابع یا کلاس های مختلف نامتناسب با وضعیت تان عرض از مبدا حداقلی کسب نمره را در کنکور از دانش آموز سلب می کند. شکل گیری این موضوع در ذهن که به دور از درگیر شدن با فرمول های پاسخ گو برای یک تیپ سوال خاص بتوانیم با مفاهیم اولیه سوال را حل کنیم ما را به مهارت حداکثری می رساند. در واقع عدم توجه به مفاهیم کتاب درسی مانند این است در مراحل مطالعه بدون ادراک به سراغ تثبیت و تسلطی برویم که می دانیم عمیق نیست.
۳. نکته ی مهم دیگر که می توانم به آن اشاره کنم دست به قلم نشدن دانش آموزان در حل مسئله ریاضی است. موضوعی که در دوران کرونا شدت گرفت و به یک عادت تبدیل شد. احساس یادگیری در مطالعه چشمی چندین برابر دست به قلم شدن است. دست به قلم شویم واقعیت را ببینیم.
۴. در پایان باید سوال های زیادی از کتاب درسی، جزوه، کتاب کمک آموزشی تان و آزمون ها حل کنید. منابع تان متناسب با سطح شما در آن مبحث باشد. یک قدم چند قدم حرکت نکنید. قدم به قدم. عجله نکنید. اگر چالش های همین سوال های زیاد(تعریف تعداد سوال زیاد برای هر دانش آموز متفاوت است) را قدم به قدم حل کنید به حداکثر مطلوب تان خواهید رسید. از حضور پیوسته در آزمون و رفع حداکثری نواقص یادگیری در آزمون به مقصودتان می رسید. فراموش نکنید حداکثر زمان تان را روی سوالات استاندارد بگذارید. سوالات کنکور دی ماه را به طور دقیق بررسی کنید. در کدام قسمت خیلی خوب عمل کردید؟ در کدام قسمت حل سوالات در جا می زدید؟
طبقه بندی کنیم، ریشه یابی کنیم، در بازه زمانی کارگشا قضاوت مان از حل مسئله را به واقعیت نزدیک کنیم، وضعیت مان در هر درس و مبحث را با توجه به اشتباهات متداول مشخص کنیم و رفع نقص کنیم، کتاب درسی را دریابیم، دست به قلم شویم و سوالات زیادی از منابع استاندارد متناسب با خودمان با حضور پیوسته در مدرسه و آزمون حل کنیم.
پاسخ دهید