×
میز کار   پروفایل  

برای مشاوران (2): روانشناسی مثبت نگر

برای مشاوران (2): روانشناسی مثبت نگر

آیا پول شادی می‌آورد؟ چرا بعضی از مردم همیشه از دیگران خوشحال‌تر به‌نظر می‌رسند؟ این‌گونه مسائل متداول و اساسی در حالات انسانی تقریباً تا همین اواخر، به‌کرات از سوی روانشناسان نادیده گرفته می‌شد. 

روانشناسی مثبت‌نگر: روانشناسی مثبت‌نگر عبارت است از مطالعه‌ی عوامل و فرآیندهایی که منجر به بروز احساسات مثبت، رفتارهای درست، و عملکرد مطلوب در افراد می‌‌شود. اگر چه افراد کمی، و بیش از همه روانشناسان همیشه   به بررسی سلامت، سازگاری، و نهایت عملکرد انسان‌ها علاقه‌مند بودند، اما مطالعه‌ی شادی، امری بی‌اهمیت، و حتی پیش‌پاافتاده، تصور می‌شد. این احتمال هنوز به قوت خود باقی است که از هر ۱۰۰ کتاب و مقاله‌ی روانشناسی مهم، ۹۹ درصد در زمینه‌ی افسردگی، و تنها یک مورد در باره‌ی شادی باشد. اما ۵۰ سال است که ما دریافته‌ایم شادی متضاد غصه نیست و این دو مقوله هیچ‌ ارتباطی با یک‌دیگر ندارند.

انتشار اولین کتاب‌ها در زمینه‌ی روانشناسی شادی در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. سپس چند مجله‌ی علمی تخصصی در این زمینه انتشار یافت. اما در آستانه‌ی هزاره‌ی بعدی بود که کمک مالی قابل‌توجهی محرک به‌جریان افتادن جنبش روانشناسی مثبت‌نگر شد و این نوع روانشناسی  به نقطه‌ی عطف تحقیقات بسیاری از روانشناسان معروف تبدیل شد. امروزه این روانشناسی، حوزه‌ی مطالعاتی بسیار فراتری از حوزه‌ی مطالعاتی شادی را در برمی‌گیرد.

دغدغه‌های اساسی: روانشناسی شادی تلاش می‌کند تا به برخی از پرسش‌های بسیار اساسی که فیلسوفان، متکلمان و سیاستمداران را سال‌ها به خود مشغول کرده است، پاسخ بدهد. اولین مجموعه‌ی این پرسش‌ها در ‌واقع درباره‌ی تعریف شادی و میزان آن است. دومین مجموعه پرسش‌ها در این باب این است که چرا برخی از  مردم شاد  و برخی غمگین هستند. و سومین مجموعه از پرسش‌ها، سؤال می‌کند که افراد باید چه کاری انجام بدهند (یا ندهند) تا بر میزان شادی خود بیفزاید.

می‌دانیم که علم با تعاریف آغاز می‌شود؛ پس ابتدا باید پرسید شادی چیست؟ گاهی شادی را حالتی از سعادت و بهزیستی، رضایت، آرامش خیال و احساس خرسندی توصیف کرده‌ا‌ند؛ حالتی که مربوط به اظهار رضایت در زندگی و به همان اندازه، فقدان رنج و فشار روانی است. شادی ‌به‌عنوان خوشحالی، لذت و سرگرمی نیز توصیف شده است. قرار گرفتن در حالتی از جریان و حرکت، در واقع به معنای شاد بودن است.

 

« انسان تا زمانی که خود بخواهد شاد باشد، شاد است.» الکساندر سولژ نیتسین. ۱۹۶۸

 

اصطلاحی که اغلب مورد استفاده‌ی محققان قرار می‌گیرد «بهزیستی ذهنی[1]» است. این بدین معناست که افراد در مورد زندگی و رضایت کلی خود از آن، چگونه قضاوتی کلی، همه‌جانبه و درعین‌حال شخصی می‌کنند. به عبارت دیگر، این خود فرد است که درباره‌ی سعادت و بهزیستی خود قضاوت می‌کند (نه رؤسا، مشاوران، کشیش‌ها، معلمان، روان‌درمان‌گران و نظریه‌پردازان).

این "خودارزیابی‌ها" از دو مؤلفه تشکیل شده است: رضایت در محل کار و  خانه؛ رضایت از خود و رضایت از دیگران. اگرچه سطح رضایت فرد ممکن است در یکی از این موارد بالا و در دیگری پایین باشد، اما این دو به‌شدت لازم و ملزوم یک‌دیگرند. مردم مایل‌اند که ارزیابی‌های‌‌ آنان از تمام جنبه‌های زندگی‌شان، نسبتاً باثبات و قابل‌اعتماد باشد؛ هر چند که با توجه به شرایط خاص، ممکن است دچار افت‌وخیز شوند، مانند به‌دست‌آوردن فرصتی خوب (برنده‌شدن در  قرعه‌کشی)، یا گرفتار شدن در سانحه‌ای وحشتناک (فلج شدن). اما مایل‌اند که پس از یک دوره‌ی زمانی نسبتاً کوتاه، به ویژگی‌های ثابت و یک‌نواخت زندگی فردی خود بازگردند.

اندازه‌گیری شادی: اندازه‌گیری شادی در بیش‌تر موارد با استفاده از پرسش‌نامه‌های استاندارد یا مصاحبه انجام می‌شود. این ارزیابی می‌تواند توسط ناظران مطلع و آگاهی صورت بگیرد، یعنی کسانی که افراد مورد مطالعه را به‌خوبی می‌شناسند و به‌طور منظم آن‌ها را می‌بینند. روش نمونه‌برداری از تجربه[2] نیز می‌تواند برای اندازه‌گیری شادی مورد استفاده قرار گیرد، به این صورت که با به صدا درآمدن زنگ، افراد مورد مطالعه باید گزارش بدهند که هر روز، هر هفته، یا هر ماه چگونه بارها خوشحال می‌شوند. این درجه‌بندی‌ها سپس با هم جمع می‌شوند. اما نوع دیگری از اندازه‌گیری شادی، بررسی حافظه‌ی فرد است و این که به طور کلی از گذشته خود خوشحال است یا نه. در نهایت این‌که، برای بررسی همه چیز، از اسکن مغز گرفته تا سطح کورتیزول بزاق، برخی از مقیاس‌های فیزیکی وجود دارد که اگر چه هنوز ابتدایی و خام است، ولی در حال بهتر شدن می‌باشد. اندازه‌گیری قابلیت اعتماد و اعتبار شادی کار خیلی دشواری نیست.

آیا شادی مهم است؟ در واقع بله! تحقیقات نشان می‌دهد که افراد شاد سیستم ایمنی قوی‌تری دارند و به همین دلیل سالم‌ترند و بیش‌تر از افراد غیرشاد عمر می‌کنند. افراد شاد مایل‌اند که در محل کار خود موفق‌تر باشند و روابط شخصی بهتری برقرار می‌کنند. افراد شاد برای دیگران جذاب‌ترند و به نظر می‌رسد که بیش‌تر از افرادی که شاد نیستند، خود را دوست دارند و بهتر می‌توانند با مشکلات مقابله کنند. افراد شاد بهتر تصمیم می‌گیرند و خلاق‌تر هستند؛ در حالی که به نظر می‌رسد افرادی که شاد نیستند وقت و تلاش خود را هدر می‌دهند تا برای یافتن علامتی از خطر یا شکست، گوش به زنگ باشند. این کار از انرژی آن‌ها می‌کاهد.

شواهد نشان می‌دهد که بهزیستی ذهنی، وراثت‌پذیر است. مطالعات توأمان نشان می‌دهد که درست همان‌گونه که افراد میل یا استعداد افسردگی را به ارث می‌برند، میل و استعداد شادی را نیز از طریق وراثت دریافت می‌کنند. اما بدون شک عوامل محیطی، به خصوص نخستین سال‌های محیط خانواده  نیز نقشی در این میان دارند. تحقیقات هم‌چنین نشان داده است که اگر چه افراد ممکن است حوادثی را از سر بگذرانند که موجب شادی یا ناراحتی شدید می‌شود، اما مایل‌اند تقریباً به سرعت به نقطه‌ی شروع بازگردند.

«اگر می خواهی شاد باشی، پس شاد باش.» لئو تولستوی، ۱۹۰۰

شواهد حاکی از این است که برخی از جوامع و افراد صرفاً شادتر از دیگران هستند. بر اساس این شواهد به‌نظر می‌رسد که مردم کشورهای امریکای لاتین شادتر از کشورهای حاشیه‌ی اقیانوس آرام هستند. ظاهراً دو موضوع به شادی کلی ملت‌ها ارتباط دارد: 1. ثروت، ثبات و ماهیت دموکراتیک جامعه‌ای که مردم در آن زندگی می‌کنند؛2.  هنجارهای اجتماعی و قوانین حاکم بر مطلوبیت تجربه‌ی مثبت و اجتناب از احساسات منفی. شواهد نشان می‌دهد که هر چند فقر شدید قطعاً سبب ناراحتی افراد می‌شود، اما صرف ثروت هنگفت نیز تنها می‌تواند تأثیر اندکی بر بهزیستی ذهنی افراد به‌جا بگذارد. مطالعات هم‌چنان حاکی از این است که هر قدر افراد ماده‌گراتر باشند، کم‌تر شاد می‌شوند. ظاهراً شاد‌ترین افراد، اکثراً دوستان خوبی هم دارند.

یاد بگیریم‌ که چگونه شاد باشیم: نکات بسیار ساده‌ای وجود دارد که افراد می‌توانند با رعایت‌شان شادتر باشند. اول این که نباید موفقیت را با شادی اشتباه گرفت. نکته بعدی، کنترل زندگی و برنامه‌های شخصی است. پژوهشگران دریافته‌اند که اگر فرد بتواند شاد رفتار کند (لبخند بزند، خوش‌بین باشد و با دیگران معاشرت کند)، رفتار و واکنش دیگران نسبت به او متفاوت خواهد بود و فرد می‌تواند واقعاً احساس شادی کند. شغل و فعالیت‌هایی که مهارت‌ها و علائق شما را به خدمت می‌گیرند، تا حد زیادی به ایجاد حس شادی کمک می‌کنند. فعالیت‌های ورزشی منظم، خواب کافی و تغذیه مناسب هم به حفظ روحیه‌ای خوب کمک می‌کند. صرف وقت با دیگران و  مراقبت در حفظ این روابط ، یکی دیگر از ویژگی‌های بسیار مهم در ایجاد شادی است. باورکردن دیگران، کمک به آنان و شکرگزاری کردن برای آن چه در زندگی‌ داریم، شادی ما را افزایش می‌دهد، این درست مانند داشتن احساس هدف و امید است که شاید بتوان آن را تحت عنوان «ایمان»، به بهترین نحو توصیف کرد.

در حال حاضر توجه روانشناسی مثبت‌نگر، دیگر به تلاش برای اصلاح یا تغییر نقطه‌ضعف‌های فرد خلاصه نمی‌شود؛ بلکه به مطالعه‌ی نقاط قوت و فضائل او می‌پردازد. هدف این نوع روانشناسی، ترغیب شادی واقعی و زندگی خوب، و در نتیجه، ارتقاء سلامت است. نقطه‌ی شروع روانشناسی مثبت‌نگر، برای نویسندگان و محققان طرفدار آن، این بوده است که سعی کنند نقاط قوت و ارزش‌ها را فهرست و طبقه‌بندی کنند. این کار اگر چه هنوز بحث‌برانگیز می‌باشد، ولی انجام شده است. فهرستی که در پایین آمده، اخیراً تهیه شده است.

• خردمندی و دانش-  خلاقیت، کنجکاوی، روشن‌فکری، عشق به یادگیری، ژرف‌نمایی.

• شجاعت- دلیری، پشتکار، صداقت، نشاط.

• انسانیت- عشق، محبت، هوش اجتماعی.

• عدالت- شهروندی/ تابعیت، انصاف، رهبری.

• اعتدال و خویشتن‌داری-آمرزش و رحمت، تواضع و فروتنی، تدبیر، خودتنظیمی (کنترل خویشتن).

• تعالی- قدردانی از زیبایی و کمال، سپاس‌گزاری، امید، اخلاق، معنویت.

روانشناسی مثبت‌نگر در حال حاضر مورد توجه اقتصاددانان و حتی متکلمان و صاحبان کسب‌ و‌ کار قرار گرفته است. این جنبش روز‌ به ‌روز شتاب بیش‌تری گرفته  و افراد بیش‌تری را به سوی خود جلب کرده‌ است تا به بررسی علمی این اساسی‌ترین حالت انسان بپردازد.

 

باورهای غلط در مورد شادی

محققان برخی از باورهای غلط را در مورد ماهیت و دلیل شادی فهرست کرده‌اند. باورهایی که در این‌جا به آن‌ها اشاره شده، هر چند مورد تأیید همگان است، اما صحیح نیست.

• شادی عمدتاً به کیفیت و کمیت حوادثی بستگی دارد که برای شما رخ می‌دهد.

• امروزه مردم کم‌تر از گذشته شاد هستند.

• شادی افراد مبتلا به ناتوانی‌های جسمی شدید، همیشه کم‌تر است.

• جوانان که در اوایل مسیر زندگی قرار دارند، بسیار شادتر از افراد مسن‌تر هستند.

• افرادی که شادی بزرگی را تجربه می‌کنند، ناراحتی بزرگی را نیز تجربه خواهند کرد.

• افراد باهوش‌تر عموماً شادتر از افراد کم‌هوش‌تر هستند.

• فرزند به‌طور قابل‌توجهی شادی را به زندگی زوج‌ها می‌افزاید.

• به دست آوردن پول فراوان، افراد را در بلندمدت شادتر می‌کند.

• به‌طور کلی، مردان شادتر از زنان هستند.

• از عجایب روزگار این است که اگر به‌دنبال شادی باشید، حتماً آن را از دست خواهید داد.

 

 چکیده‌ی مقاله

     می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه شاد باشیم.

 

 گاه‌شمار:

۱۹۶۹  برادبرن، ساختار بهزیستی روانی

۱۹۸۷  آرگایل، روانشناسی شادی

۱۹۹۸  تاریخ رسمی پی‌ریزی روانشناسی مثبت

۱۹۹۹  باکینگهام و کلیفتون، ابتدا تمام قوانین را نقض کن.

۲۰۰۲  سلیگمن، شادی اصیل 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] Subjective well-being بهزیستی ذهنی یا همان رضایت درونی

[2] Experience sampling

پاسخ دهید

شماره موبایل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

نظر شما پس از بررسی و تایید توسط همکاران ما، نمایش داده خواهد شد.